کد مطلب:312238 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

چند نکته از نامه ی امام حسین
1- امام حسین (ع) حكومت یزید را در ردیف قتل های معاویه برشمرده است.

2- حكومت معاویه (و نیز در ادامه ی آن سلطنت یزید) فتنه ای است كه برتر از آن فتنه بر این امت واقع نشده است.

3- شخصیت یزید پست و تباه است. امام او را كودك می خواند. شاید گذشته از تحقیری كه در این كلام امام است، این صفت اشاره به كم خردی و خامی یزید نیز باشد. یزید شرابخوار، سگ باز و فاسق و گناهكار به معنای حقیقی كلمه [1] است.



[ صفحه 72]



4- پیامد به حكومت رساندن یزید، نابودی خود معاویه، ضربه به اسلام، تضییع حقوق مردم و از بین بردن آنان است.

ویژگی دوم: حكومت یزید، ریشه ی بدعت گذاری ها و نابودی سنت رسول خدا (ص) است. سیدالشهدا (ع) در آغاز قیام خود در نامه ای به بصریان چنین نوشت: «و ان السنة قد ماتت و البدعة قد احییت؛ [2] سنت مرده و بدعت زنده شده است.»

پایه های این حقیقت تلخ در زمان معاویه با روش های گوناگون او بنیاد نهاده شد و سپس بذر آن بدعت ها به درختی تناور تبدیل گشت و اكنون در دوران یزید، زمان رسیدن میوه های سیاه آن است [3] .

ویژگی سوم: نفوذ بیگانگان در دستگاه حكومت یزید، وصفی دیگر از اوصاف پلید سلطنت اوست. سرجون رومی در زمان معاویه كاتب دربار و «صاحب امر» معاویه بود [4] شاید مقصود مورخان از این كلمه، دستورنگار و فرمان نویس باشد، یعنی سرجون تمامی دستورهای معاویه را به كارگزارانش می رساند. پس از او نیز سرجون در دستگاه یزید از مقام و منزلت شایسته تری برخوردار بود. وی مشاور خصوصی و نزدیك یزید بود و به پیشنهاد او عبیدالله بن زیاد را بر كوفه نهاد [5] .

ویژگی چهارم: در كارنامه یزید اوج بی بند و باری، فسق و فجور آشكار است.

مسعودی می نویسد:



[ صفحه 73]



و آنچه یزید از فسق و فجور می كرد، در اصحاب و كارگزاران او نیز رواج یافت. در زمان او غنا در مكه و مدینه علنی شد و نیز لهو و لعب و شرابخواری رواج یافت [6] .

اكنون از سر تدبر و اندیشه بنگریم كه امام حسین (ع) در چنین شرایط دشوار و این فضای تاریك اموی چگونه باید عمل كند. فشار دستگاه یزید بر او برای بیعت كردن تا آن جاست كه امام حسین (ع) هنگام خروج از مكه به ابن زبیر می فرماید:

به خدا سوگند، اگر در گوشه و كناری نیز بمانم، مرا می یابند و بیرون می كشند و با من آن می كنند كه می خواهند [7] .

یزید، گذشته از دشمنی دیرینی كه با علی (ع) و خاندان او از پدر به ارث برده بود، حكومت خود را در خطر قیام امام حسین (ع) می دید. دغدغه ی بزرگ او پیمان یا قتل حسین بن علی (ع) بود و در این راه به شیوه های گوناگونی كه از پدر آموخته بود (تطمیع، تهدید،..) [8] به بهانه های واهی مانند ایجاد فتنه، [9] بر هم زدن آرامش و صلح حاكم بر مردم، ایجاد فتنه و تشتت در مسلمانان، سرباز زدن از اطاعت از خلیفه ی رسول خدا (ص) [10] و نیز بار دیگر شعار همیشگی بنی امیه، یعنی «خون خواهی از خلیفه ی



[ صفحه 74]



مقتول عثمان»، [11] با تمام نیرو برای نابود كردن حسین (ع) و خاندان او كمر بست و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نكرد.


[1] نگاه به شخصيت يزيد، زمينه هاي فكري، ابعاد تربيتي، دوران كودكي و نوجواني او، سفارش هاي معاويه، آثار تربيتي معاويه در او و خلاصه شخصيت شناسي يزيد، نياز به مجالي ديگر با حوصله اي فزون تر دارد. تنها در اين جا به قطعه اي از تاريخ مروج الذهب بسنده مي كنيم:

«يزيد اهل طرب و غنا بود و نيز سگ باز و ميمون باز و شرابخواري قهار. روزي پس از واقعه شهادت حسين (ع)، در حالي كه ابن زياد در كنارش نشسته بود، از ساقي شراب مي خواست و شعر مي سرود كه: ساقيا شرابم ده و جام ابن زياد را نيز پر كن، همو كه رازدار من است، تا جوش و خروشم فرو بنشيند. سپس فرمان داد تا مغنيان به غنا بپردازند.» مروج الذهب، ج 3، ص 67. در جاي ديگري از همين كتاب آمده است: «يزيد نقل هاي فراوان و گناهان بسيار دارد: شرابخواري، به شهادت رساندن فرزند دختر پيامبر (ص)، لعن وصي پيامبر (ص)، ويران كردن خانه ي خدا، به آتش كشيدن كعبه، خونريزي و سفاكي و فسق و فجور و نيز مفاسد ديگر كه مرتكب آن ها محروم از غفران الهي شمرده شده است؛ همچون منكران توحيد و مخالفان انبيا.» همان، ص 72.

[2] الكامل، ج 4، ص 11. تمام نامه را در بحارالانوار، ج 44، ص 340 بيابيد.

[3] بنگريد به: همين كتاب، فصل دوم و نيز الفتوح، ج 5، ص 17.

[4] الكامل، ج 4، ص 11.

[5] همان، ص 22. ارتباط خوني و نسبي بني اميه با روميان را كه در برخي از گزارش ها آمده نبايد از نظر دور داشت. در اين باره بنگريد به: تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 232؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 356؛ بحارالانوار، ج 45، ص 177؛ العقد الفريد، ج 5، ص 123.

[6] مروج الذهب، ج 3، ص 67.

[7] تاريخ الطبري، ج 4، ص 289؛ الكامل، ج 4، ص 38. شواهد فراواني از تاريخ به دست مي آيد كه يزيد و يارانش تصميم جدي براي كشتن امام حسين (ع) داشتند. از آن جمله گفت و گوهاي امام (ع) در مكه، در مسير مكه تا عراق با ابن عباس، ابن عمر، ابن زبير و ديگران است. بنگريد به: موسوعه كلمات الامام الحسين (ع)، ص 277 تا ص 371؛ الفتوح، ج 5، ص 26؛ ينابيع المودة، ص 337. كلام امام حسين (ع) به محمد حنفيه اين است: «يا اخي لو كنت في بطن صخرة لأستخرجوني منها فيقتلوني؛ برادرم، اگر در دل سنگي باشم، مرا بيرون مي كشند و مي كشند.» موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 290.

[8] در شرح گفت وگوي عبيدالله بن زياد با مسلم بن عقيل به اين نكته خواهيم پرداخت.

[9] امام حسين (ع) در پاسخ معاويه اين شيوه ي شيطاني او را خنثا كرد. بنگريد به: نامه ي امام حسين (ع) به معاويه در همين فصل: «و قلت فيما قلت: لا تردن هذه الامة في فتنة...» و شواهد ديگر كه اشاره خواهيم كرد.

[10] بنگريد به نامه امام حسين (ع) به معاويه و نيز تهمت هاي عبيدالله بن زياد بن مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر و شواهد ديگر در همين فصل از كتاب و نيز وقعة الطف، ص 154: برخورد تند فرستادگان عمرو بن سعيد والي مدينه با امام حسين (ع). آنان گفتند: اي حسين، آيا از خدا پروا نمي كني؟ از جماعت جدا مي شوي و ميان امت تفرقه مي افكني؟ امام (ع) نيز اين آيه را قرائت فرمود: «لي عملي و لكم عملكم انتم بريئون مما اعمل و انا بري ء مما تعملون (يونس: 41)؛ عمل من از آن من و عمل شما از آن شماست. شما زا عمل من بيزاريد و من از عمل شما بيزارم و تبري مي جويم.».

[11] الاخبار الطوال، ص 255: عبيدالله بن زياد به عمر بن سعد نوشت: «آب را از حسين و اصحابش دريغ بدار، چنان كه حتي جرعه اي و قطره اي نچشند؛ همان گونه كه با عثمان پرهيزكار رفتار كردند.».